LESS LOVE
میگوینددل رابایدبه آستانی دخیل بست که رفتنی نباشد... يادت باشه هميشه خودتو بنداز تا بگيرنت چون اگه خودتو بگيري ميندازنت . . . دوست داشتنِ کسي که تو رو دوست نداره شده ام معادله چند مجهولی این روزها هیچکس از هیچ راهی مرا نمیفهمد.... باران می بارد .به حرمت " کداممان " نمی دانم..! در لباس فرشته آمد ... آدم شد ... شيطان صفت رفت ... مثل كبريت كشيدن در باد
زین پس تنها ادامه میدهم,
در زیر باران حتا به درخواست چتر هم
جواب رد میدهم,
میخواهم تنهاییم را
به رخ این هوای دو نفره بکشم...!
باران نبار
من نه چتر دارم
نه یار
نبار لعنتی "من" دیگر "ما" نیستم...
ومن ساده دل بارهادخیل بستم ...دخیل بستم وماندنی نبودندآن دل ها...
امشب آمده ام دلم رابه ضریح قلب تودخیل ببندم نه برای اینکه آرزویم رابرآورده کنی...
نه...نه....
برای اینکه دیگررهایم نکنی که کج بروم...که دلم هرجایی برود...
نمیدانم کجایی...امامیدانم که میگویندقراراست یک جمعه بیایی...
روزی که تمام پرنده هابه استقبالت می آیند...وتمام یاس های دنیافرش قدومت میشوند...
میگویندقراراست که یک روزجمعه بیایی...
نمیدانم درآن جمعه من هم هستم یانه...امااگرنبودم هم بازنذرم سرجایش باقی است...
وخوب میدانم این هاهمه بهانه است که فقط نشسته وگفتم خداکندکه بیایی...
وحتماتودرپاسخم میگویی خداکندکه بخواهی...
مثل بغل کردنِ کاکتوس مي مونه
هر چي محکم تر بغل کني
بيشتر آسيب ميبيني ...
من همین قدر می دانم : باران صدای پای اجابت است..
خدا ناز می خرد نیاز کن...
ديدنت دشوار است....
من كه به معجزه عشق ايمان دارم
ميكشم آخرين دانه كبريتم را در باد
هر چه باداباد...
Power By:
LoxBlog.Com |